نبرد خیر و شر در واقعیت - داستان زندگی فریتز هابر

بهروز فیض
توسط:
0

هیچ‌کس بهتر از فریتز هابر نماد بحث در مورد ظرفیت علم برای خیر و شر نیست.

و زندگی پُر فراز و نشیب او فراتر از این هم هست. زیرا هابر همچنین نماد تراژدی یهودی‌ای است که با تمام وجود تلاش کرد یک آلمانی میهن‌پرست باشد، اما زندگی‌اش پس از به قدرت رسیدن نازی‌ها نابود شد و در بی‌رحم‌ترین کنایه‌ی تاریخ، کارهای علمی او بعدها توسط نازی‌ها توسعه یافت تا گازی ساخته شود که میلیون‌ها نفر از جمله بستگان خودش در هولوکاست با آن به قتل رسیدند.



فریتز هابر در سال ۱۸۶۸ در شهر برسلاو، در منطقه‌ای که اکنون جزو لهستان است، به دنیا آمد.

او در جوانی سرشار از بلندپروازی بود. در جایی نوشت: «ما تنها یک محدودیت می‌خواهیم؛ محدودیت توانایی خودمان.»

او برای تحصیل شیمی به برلین رفت — فرمولی ایده‌آل، به امید تبدیل شدن از یک پسر یهودی شهرستانی به یک آلمانی موفق. تاریخ‌نگار فریتس اشترن، که والدینش دوستان نزدیک هابر بودند، می‌گوید او "بلندپرواز اما در عین حال آسیب‌پذیر" بود. آن زمان دوران هیجان‌انگیزی بود، چرا که آلمان که تازه زیر پرچم قیصر متحد شده بود، با سرعت در عرصه‌ی پژوهش‌های علمی پیش می‌رفت.

اما در اواخر قرن، یهودستیزی نیز رشد کرد، چیزی که ذهن هابر را آزار می‌داد، حتی پس از آن‌که تصمیم گرفت به مسیحیت بگرود.

«نان از هوا»
کشفی که نام او را جهانی کرد، پاسخ به یکی از چالش‌های بزرگ زمان بود — تأمین غذا برای جمعیت رو به رشد. 
محصولات کشاورزی به نیتروژن بیشتری نیاز داشتند تا بازده غذایی بیشتری بدهند. تا پیش از آن، نیتروژن از راهی محدود و پرزحمت از طریق انتقال کود پرندگان با کشتی یا استخراج نیترات از آمریکای جنوبی تأمین می‌شد. اما در سال ۱۹۰۹، هابر توانست با ترکیب نیتروژن و هیدروژن، آمونیاک مصنوعی برای تولید کود شیمیایی بسازد. با همکاری کارل بوش، مهندسی از شرکت شیمیایی BASF، فرایند هابر-بوش شکل گرفت و تولید انبوه کود ممکن شد.

این فرایند معجزه‌آسا به نظر می‌رسید، به گونه‌ای که از آن با عنوان «نان از هوا» یاد شد. این کود به‌سرعت در مقیاس وسیع به کار رفت و موجب افزایش چشمگیر عملکرد محصولات کشاورزی شد و ترس از قحطی را در بخش بزرگی از جهان از بین برد. یک ناظر این فناوری را "مهم‌ترین اختراع تکنولوژیک قرن بیستم" توصیف کرده است.

گاز سمی
اما این فرایند برای ساخت مواد منفجره نیز در ارتش بسیار مفید بود 
و هنگامی که مدت کوتاهی بعد، جنگ جهانی اول آغاز شد، هابر — که اکنون برای مؤسسه تحقیقاتی قیصر در برلین کار می‌کرد — مشتاق بود وطن‌پرستی خود را اثبات کند. او شروع به آزمایش با گاز کلر کرد و مدعی شد این گاز می‌تواند جنگ را کوتاه کند.

اولین حمله با استفاده از روش‌های او در ایپر در سال ۱۹۱۵ صورت گرفت. هابر به درجه کاپیتانی در ارتش آلمان ارتقا یافت — اما در شبی که این ارتقا را در ویلای خود در برلین جشن می‌گرفت، همسرش خودکشی کرد.

کلارا ایمروار، شیمی‌دان آموزش‌دیده، از زندگی در خانه و نگهداری فرزندشان ناراضی بود و از جهت‌گیری نظامی تحقیقات همسرش ناراحت بود.

هابر بی‌احساس به نظر می‌رسید و بلافاصله به جبهه بازگشت. اما در نامه‌ای کمی بعد نوشت: «در قلبم صدای سخن آن زن بیچاره را می‌شنوم… سرش را می‌بینم که از میان دستورات و تلگراف‌ها بیرون می‌آید، و رنج می‌کشم.»

تا پایان جنگ، او دوباره ازدواج کرده بود، اما شهرتش همچنان نامطمئن بود. جایزه نوبل را برای کشف آمونیاک دریافت کرد، اما به‌دلیل تحقیقات درباره گازهای سمی، از بازداشت به عنوان جنایتکار جنگی هراس داشت.

در جمهوری وایمار، هابر همچنان با اعتماد به نفس خاص خود در تلاش برای خدمت به کشور بود. آلمان باید غرامت‌های زیادی پرداخت می‌کرد. هابر ادعا کرد که می‌تواند از آب دریا طلا استخراج کند تا بدهی‌ها را پرداخت کند — اما این بار خبری از معجزه نبود.

«یهودی‌ها اجازه ورود ندارند»
اوایل دهه ۱۹۳۰، او گسترش یهودستیزی شدید را در اطراف خود احساس می‌کرد، و ادعای میهن‌پرستی دیگر حمایتی برایش ایجاد نمی‌کرد.

«اوایل سال ۱۹۳۳»، دخترش «اوا» گفته است: «به مؤسسه‌اش رفت. دربان آن‌جا گفت: “یهودی هابر حق ورود به این‌جا را ندارد.”» هابر استعفا داد، به شدت دل‌شکسته شد، مدتی کوتاه به تبعید رفت، و در سال ۱۹۳۴ بر اثر حمله قلبی درگذشت.

با وجود اهمیت کشفیاتش، او به‌مراتب کمتر از دوست و همکارش آلبرت اینشتین شناخته شده است — شاید به‌دلیل جنجال‌های مربوط به شهرت او.

تنها گاز سمی نبود. یکی دیگر از زمینه‌های تحقیقاتی که هابر و همکارانش در دهه ۱۹۲۰ در آن موفق بودند، تولید گازهای آفت‌کش بود و این تلخ‌ترین میراث او بود. چرا که همین تحقیقات بعدها تبدیل شد به فرایند تولید «زیکلُن»، گازی که نازی‌ها در اردوگاه‌های مرگ برای کشتن میلیون‌ها نفر، از جمله بستگان هابر، از آن استفاده کردند.

فرزندخوانده‌اش، تاریخ‌نگار فریتس اشترن، می‌گوید باید هابر را «در تمام پیچیدگی‌اش» به یاد داشت. او مردی بود با «عظمت علمی، بسیار فرهیخته». اما در «از وطن‌پرستی افراطی»، جنگ شیمیایی را اختراع کرد — چیزی که اکنون نماد «وحشت وصف‌ناپذیر جنگ جهانی اول» شده است و در مورد رابطه پُررنجش با آلمان، اینشتین چنین نتیجه‌گیری کرد: «زندگی هابر تراژدی یهودی آلمانی بود — تراژدیِ عشقی یک‌طرفه.»

برچسب :

ارسال یک نظر

0نظرات

ارسال یک نظر (0)