وقتی میشنویم کسی «بر اثر کهولت سن» درگذشته، به نظر آرام و ساده میآید؛ انگار بدن پس از یک عمر طولانی و محترم، بهطور طبیعی خاموش شده است. اما بررسیهای علمی و کالبدشکافیها نشان میدهد این روایت چندان درست نیست.
پژوهشهای رو به افزایش نشان میدهند هیچکس صرفاً به دلیل «پیری» نمیمیرد. مرگ همیشه علت مشخصی دارد: قلب از کار میافتد، ریهها از کار میافتند، سکته رخ میدهد. حتی صدسالههایی که تا چند روز پیش سالم به نظر میرسیدند، به این دلیل نمیمیرند که زمانشان تمام شده است؛ بلکه به این دلیل میمیرند که یکی از اندامهای حیاتی بدنشان از کار افتاده است.
پیری خطر را افزایش میدهد، اما ماشه را نمیکشد.
پژوهشگران با بررسی دههها داده کالبدشکافی در انسان و حیوانات به الگوی روشنی رسیدند. در انسانها، بیماریهای قلبی–عروقی عامل اصلی هستند. در هزاران کالبدشکافی، حمله قلبی، سکته و نارسایی قلبی–ریوی بخش عمده مرگها را توضیح میدادند. در یک تحلیل از افراد بالای ۸۵ سال که ناگهانی و خارج از بیمارستان فوت کرده بودند، رویدادهای قلبی حدود سهچهارم مرگها را رقم زده بودند. حتی در میان صدسالههایی که «سالم» توصیف میشدند، هیچکس صرفاً به دلیل پیری نمرده بود؛ بدن آنها بهطور قابل ردیابی از کار افتاده بود.
وقتی نگاه را به گونههای دیگر گسترش دهیم، داستان همچنان ثابت میماند، فقط با نقاط ضعف متفاوت. موشها عمدتاً بر اثر سرطان میمیرند؛ موشهای صحرایی و سگها نیز همینطور. مگسهای میوه زمانی میمیرند که پوشش رودهشان فرو میریزد. کرمها توانایی بلع خود را از دست میدهند. هر گونه زیستی پاشنه آشیل خاص خود را دارد. پیری آنها را نمیکشد؛ یک عامل مشخص این کار را میکند.
این تمایز اهمیت زیادی دارد زیرا نشان میدهد بسیاری از پژوهشهای مربوط به پیری بهدرستی چارچوببندی نشدهاند. داروهایی مانند راپامایسین یا مداخلاتی مثل روزهداری متناوب عمر موشها را طولانیتر میکنند، اما عمدتاً با بهتعویق انداختن مرگ ناشی از سرطان. موشها همچنان بر اثر سرطان میمیرند، فقط دیرتر. این یافته ارزشمند است، اما با «کند کردن روند پیری» تفاوت دارد.
این مرور همچنین به آزمونهای رایج «سن زیستی» میپردازد؛ ابزارهایی که مدعیاند سرعت پیر شدن را اندازهگیری میکنند. این آزمونها پیشبینیهای خوبی درباره پیامدهای سلامتی ارائه میدهند، اما توضیح نمیدهند چرا پیری رخ میدهد. همانطور که نویسندگان اشاره کردهاند، این آزمونها بیشتر شبیه حدس زدن سن فرد از روی چینوچروکهاست تا درک علت ایجاد چینوچروکها.
کالبدشکافیها در اینجا اهمیت دارند زیرا فرضیات نادرست را اصلاح میکنند. پزشکان و خانوادهها معمولاً بدون کالبدشکافی علت مرگ را اشتباه تشخیص میدهند. اصطلاح «علل طبیعی» بیطرف به نظر میرسد، اما مکانیزم واقعی را پنهان میکند.
بر اساس این پژوهش، پیری علت مرگ نیست؛ بلکه شرایطی است که احتمال بروز نارساییهای مشخص را بیشتر میکند. این روایت ظریفتر و کمتر دلنشین است و فروش آن سختتر. اما اگر هدف دانشمندان واقعاً افزایش عمر انسان بهطور معنادار باشد، باید به جای جستوجوی جاودانگی، تمرکز خود را بر پیشگیری از همان عواملی بگذارند که واقعاً به زندگی پایان میدهند.

