بسته به اینکه از چه کسی بپرسید، هوش مصنوعی مولد یا یک انقلاب مهیج تکنولوژیک است یا یک تهدید وجودی، و چیزی بین این دو وجود ندارد. با توجه به حجم سرمایهگذاریهای عظیم، بازاریابی اغراقآمیز، و پیشرفت سریع این فناوری در مدتزمانی کوتاه، نمیتوان کسی را برای داشتن واکنشهای افراطی سرزنش کرد. اما موضوع فقط به اقتصاد و دستاوردهای فنی هوش مصنوعی محدود نمیشود؛ بلکه چیزی فلسفیتر در حال شکلگیری است که برخی را تا مرز فروپاشی ذهنی پیش برده است.
تازهترین پیشرفت در حوزه هوش مصنوعی که باعث شده بسیاری وارد تونل تاریک بحران وجودی شوند، از سوی گوگل معرفی شده: مدل جدید تولید ویدئو به نام Veo 3. همانطور که چندینبار گزارش دادهام، Veo 3 در حال ورود به قلمروهای عجیبوغریبی است—از تولید محتوای سطحی و شبیهسازیشده در یوتیوب گرفته تا برهم زدن روند توسعه بازیها. و همانطور که پیداست، مردم در حال توجه به این قابلیتها هستند، و برخی به هیچ وجه از آنچه میبینند راضی نیستند.
در پستی در انجمن r/artificialintelligence در ردیت با عنوان «VEO3 داره منو به مرز روانی میرسونه. دیگه اصلاً داریم چی کار میکنیم؟» شاهد این نگرانی هستیم. نویسنده پست مینویسد: «واقعاً دیگه حرفی برای گفتن ندارم. مفهوم بحران وجودی شکل کاملاً جدیدی پیدا کرده. تا همین چند وقت پیش از زندگیام ناراضی بودم، ولی فکر میکردم میتونم تغییرش بدم، اما اگر تغییرش بدم، اصلاً تا دو دهه دیگه چی از دنیامون باقی میمونه؟»
«مفهوم بازیگر به پایان رسیده؟ ساخت موسیقی به صورت دستی؟ والپیپر؟ داراییهای گرافیکی بازیها؟ باور به اینکه نظرها در اینترنت از طرف آدمای واقعی هستن؟ عکسهای ادیتشده با هوش مصنوعی درست به اندازه نسخه اصلی واقعی هستن؟ صداها میتونن کاملاً جعلی باشن؟… واقعاً چه ارزشی برای ما باقی مونده؟»
واکنشها به این پست متفاوت بوده؛ بعضیها پیشنهاد میکنن طرف بره بیرون قدم بزنه یا شاید نیاز به مشاوره روانی داشته باشه، اما عدهای هم کاملاً با نویسنده همصدا هستن. نتیجهگیری این گروه دوم؟ آشغالکاریهای هوش مصنوعی داره به سمت نابود کردن هنر میاد و کار زیادی هم از ما برنمیاد.
در مورد خود من؟ راستش بین این دو گروه قرار میگیرم. قبول دارم که موج عظیمی از محتوای بیکیفیت هوش مصنوعی در راهه—و اگر صادق باشیم، تا حدی همین حالا هم در اون غوطهوریم. بین Veo و Sora از OpenAI، و علاقهای که به خودکارسازی خلاقیت انسانی وجود داره، میشه انتظار داشت که دنیای فیلم، موسیقی و سرگرمی دچار تلاطم بشه. اینکه این تلاشها واقعاً پایدار باشن یا نه، هنوز مشخص نیست. نکته در مورد هنر اینه که اون نوعی که مردم واقعاً دوست دارن، حرفی برای گفتن داره. اما فعلاً، با وجود تمام تقلیدهایی که هوش مصنوعی میکنه، حرفی برای گفتن نداره، چون در اصل فقط میتونه بازترکیب کنه و تکرار.
شاید من خوشبین باشم، اما فکر میکنم اکثر مردم هنوز میتونن فرق بین آشغال و هنر واقعی رو تشخیص بدن، و با اینکه استودیوها شاید آرزو داشته باشن یه جادویی در کار باشه تا بتونن از شر هنرمندان انسانی و هزینههای کاریشون خلاص بشن، در عمق وجودشون میدونن که سریعاً باید اون حرکت رو لغو کنن. البته این به معنی نبود قربانی در عصر هوش مصنوعی نیست—اگر یه درس از موجهای قبلی اتوماسیون یاد گرفته باشیم، اینه که نیروی کار بیشترین آسیب رو میبینه.
اما وقتی بحث هنر باشه، موضوع ساده نیست. هنر، حداقل نوع خوبش، درباره ارتباط انسانیست، و تا زمانی که هوش مصنوعی نتونه مثل ما فکر کنه و احساس داشته باشه، چیزی جای اون رو نمیگیره. پس قبل از اینکه از آشغالکاریهای هوش مصنوعی دچار بحران بشید، یادتون باشه: هنوزم هوش مصنوعی فکر میکنه چسب زدن روی پیتزا ایده خوبیه—پس شاید هنوز چند سال خوب دیگه هم پیش رو داشته باشیم.